Sunday, September 2, 2007

متأسفانه موفق به گذاشتن عکس ها نشدم اگر علاقه داشتید عکس ها در سایت موجود می باشد
خاندان چویی که ازشکنجه رهایی یافته اندبه زندان منتقل می شوند...
پانسول چویی وبانوچویی دراین فکرهستندکه چه اتفاقی باعث آزادی آنهاشده است که گومیونگ می گویدکه آنهاگفتنداین فرمان ملکه بودوهمه فکرمی کردندیانگوم دراین مدت توسط نگهبانان تنبیه می شود درحالی که دراین مدت اودرحال بررسی بیماری پادشاه بوده است...
که دراین حین پانسول چویی می گوید پس شما می گویید که زندگی ماحالادردستان یانگوم است؟که گیومیونگ می گویدحالا...
وزیراووکه فکرمی کند یانگوم مرده است وقتی متوجه می شود اوزنده است عصبانی می شودوعلت زنده ماندن یانگوم راجویامی شودکه به او اعلام می کنندبه دستورملکه یانگوم راآزادکردند...
یانگوم که متوجه بیماری پادشاه شده است به همراه افسرمین به نزدملکه می روند،که ملکه ازیانگوم می پرسدکه بیماری پادشاه راتشخیص داده است؟...
که یانگوم می گوید:بله،مابرروی بیمارانی که درآنهاعلائم سرماخوردگی وجود داشت به دقت امتحان کردیم امامن فهمیدم که مسئله سرماخوردگی نیست زیراعلائم دیگری نیزدرپادشاه دیده می شودکه من با موفقیت دوفردی راکه علائم پادشاه را داشته اند باموفقیت درمان کردم...
ملکه ازیانگوم می پرسد که اسم وعلت این بیماری چیست وپادشاه چگونه به این بیماری مبتلا شده است که یانگوم اعلام می کندمن بیماری رایافته ام امااسم آن رانمی دانم...
دراین حین پزشک قصراعلام می کندکه می داند اسم این بیماری چیست ومی گوید برای درمان پادشاه بایدازشیرین بیان استفاده کرد که یانگوم سریعامخالفت خودرااعلام می کندومی گوید برای درمان پادشاه بایدازداروی یونگ دام ساگان استفاده کنیم...
به دستور افسرمین یکباردیگرپادشاه رامعاینه می کنندکه پس ازمعاینه پادشاه،پزشک قصرهم چنان برعقیده قبلی خودمعتقداست وپزشک جانگ نظریانگوم راتاییدمی کند...
که دراین حین وزیراووبه دیدارملکه می آید وازاوتقاضامی کندکه حرف های یک پزشک ساده راقبول نکندوازتصمیم خودبرگرددوازاومی خواهدمراقب او وداروخانه سلطنتی باشدزیرابااین اقدام وضعیت او وداروخانه به خطرمی افتد که ملکه تقاضای وزیراووراقبول می کندومعالجه پادشاه رابه پزشک قصرمی سپارد...
که یانگوم اعتراض می کندواعلام می کندیک تشخیص اشتباه روی سلامتی پادشاه مستقیماتاثیرمی گذاردواگرمااورازودتردرمان نکنیم ازدردشکم رنج خواهدبردوهمچنین سنگینی نفس اورابه سمت سکته می کشاند...
ملکه به دلیل شدیدترشدن بیماری پادشاه سران قصرراجمع می کند واعلام میکند که تشخیص یانگوم درست بوده است...
یانگوم درجلسه پزشکان استفاده ازطب سوزنی درمناطقی را خواستار می شود که باعث مخالفت پزشکان قصرمی شودامابااصراریانگوم این کارعملی می شود...
یانگوم که به دیداریونسنگ رفته است توسط ماموران قصربه علت تجویز اشتباه دستگیرمی شود ...
یانگوم وافسرمین جانگ هو رادستگیرمی کنند وبه آن ها می گویند که پادشاه نمی تواندببیند وعلت راازآن ها جویا می شوندکه وزیراوودستورمی دهدکه افسرمین رازندانی ویانگوم رابه بیرون ازقصربیندازند...
که ناگهان ملکه ازراه می رسدوبه یانگوم وافسرمین می گویدکه من شمااطمینان کردم چطورتوانستید مرتکب چنین کاروحشتناکی شوید...
که یانگوم اعلام می کند من این کارراکردم تامانع کورشدن پادشاه شوم وبه خاطرطب سوزنی نیست که بینایی اوضعیف شده بلکه این قسمتی از مراحل درمان است واز ملکه می خواهد که اجازه دهدخوداوپادشاه رامعاینه کند(که باعث تعجب حاضرین می شود زیرازن هاحق ندارندپادشاه رامعاینه کنند)...
ملکه ازیانگوم می پرسدکه آیامی تواندپادشاه رادرمان کندیانه،که یانگوم ابرازتاسف می کندومی گویدیک پزشک نمی توانددرموردبیماری ضمانت دهدکه ملکه می گوید پس توقصدداری مرگ خودرابه عقب بیندازی که یانگوم می گویدیک پزشک تلاش نمی کندزندگی خودش راقبل ازبیمارش نجات دهد...
بانوچویی به نزد یانگوم وافسرمین می ایدواعلام می کند که ملکه دستورداده است یانگوم پادشاه رامعاینه کندوتاآن زمان افسرمین نیزدرزندان حبس شود...
یانگوم شروع به معاینه پادشاه می کند...
یانگوم پس ازمعاینه به مطالعه کتاب ها می پردازد...
دراین حین بانوچویی که فکرمی کندپزشک قصرآن ظرف حاوی سم رادرداخل آشپزخانه گذاشته است،ازیوئلی می خواهد که مقداری آرسنیک به عنوان دارو به پادشاه تجویزکند...
پس ازرفتن یوئلی،بانوچویی اعلام می کند تنها کسی که می توانسته آن ظرف را درآشپزخانه بگذارد خودیوئلی است وبه همین دلیل مراقبی برای او می گذارد ومتوجه ارتباط یوئلی با بانوپارک(بانوی سابق مشی های دربار) می شود...
دریکی ازمراحل معالجه حال پادشاه وخیم تر می شود که این امرباعث زندانی شدن یانگوم می شود...
هم چنین بانوچویی وگیومیونگ نیزبه علت خیانت دستگیرمی شوندوبه زندان انداخته می شوند...
یانگوم وافسرمین درزیرشکنجه هستندکه ناگهان رییس کاردارهافرامی رسدواعلام می کندکه ملکه دستورداده است یانگوم راآزادکنید...
یانگوم رابه نزدپادشاه ملکه می برند وملکه می گویدکه حال پادشاه روبه بحران است به گونه ای که پزشک شین می گویدبیماری پوستی پادشاه خوب شده است وملکه ازیانگوم می خواهد کارخودراادامه بدهد ویانگوم شروع به مداوای پادشاه می کند...
پس ازساعت ها تلاش یانگوم ازپادشاه می خواهدکه ازخواب بیدارشودوچشمان خودرابازکند...

No comments: